مرجع تصویب: قوه قضائیه
شماره ویژه نامه: 702
دوشنبه،13 مرداد 1393
سال هفتاد شماره 20216 نظریههای مشورتی اداره کل امور حقوقی و تدوین قوانین قوة قضائیه
شماره2545/92/7 28/12/1392
82
شماره پرونده 1551 ـ 113 ـ 92
سؤال
با توجه به وظایف و تکالیف مقرر در قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور چنانچه جرم دارای حیثیت عمومی باشد مثل تصرف عدوانی اراضی ملی موضوع ماده690 قانون مجازات اسـلامی و سازمان بازرسی پس از بررسی اسناد و مدارک ملی بودن این اراضی محرز گردد سند رسمی رأی کمیسیون ماده واحده یا آگهی اعمال ماده 56 در این صورت آیا میتوان در اجرای مقررات سازمان منجمله بند د وتبصره 1 ماده 2 قانون تشکیـل سازمان بازرسـی رأساً و از طریق دادسـتان عمومی و انقلاب اعلام جرم نماید یا با عنایت به ماده727 قانون مجازات اسلامی طرح چنین شکایتی صرفاً از طریق ادارات متولی موضوع منابع طبیعی، شهرداری یا اوقاف و..) باید صورت پذیرد؟
نظریه شماره2126/92/7 ـ 8/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
اولاً بزه موضوع ماده 690 قانون مجازات اسلامی با توجه به تصریح ماده 104 قانون مجازات اسلامی سال 1392 از جرایم قابل گذشت است و برابر تبصره 1 ماده 100 این قانون در این گونه جرائم شروع تعقیـب منوط به شکایت شاکـی است و سازمان بازرسی کل کشور در فرض سؤال شاکی تلّقی نمیشود. ثانیاً فرض سؤال از شمول بند 2 و تبصره 1 ماده 2 قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور نیز خارج است. بنابراین سازمان بازرسی در صورت احراز تجاوز افراد به اراضی ملّی و اموال عمومی و سوء جریانات مالی و اداری باید مراتب را به وزارتخانه یا سازمان مربوط اعلام نماید تا سازمان یا وزارتخانه ذیربط طبق وظایف خود نسبت به طرح شکایت لازم در مراجع قضائی اقدام نماید.
٭٭٭٭٭
83
شماره پرونده 1609 ـ 1/186 ـ 92
سؤال
1ـ با عنایت به اینکه برابر مقررات تبصره1 ماده3 و تبصره4 ماده5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری و ماده121 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح در موارد تعدد جرایم اختلاس و ارتشاء جمع مبالغ مبنای تعیین مجازات می¬باشد حال آیا مقررات تعدد جرم موضوع ماده134 قانون مجازات اسلامی نسبت به جرایم ارتشاء و اختلاس قابلیت اعمال دارد یا خیر؟ به عنوان مثال چنانچه یکی از کارکنان نیروهای مسلح اقدام به اخذ رشوه در دوازده مرحله از دوازده نفر و از هر یک نود هزار تومان نماید آیا برای وی یک مجازات برمبنای جمع مبالغ بر اساس بند ج ماده118 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح تعیین خواهد شد یا با رعایت مقررات تعدد جرم ماده134 قانون مجازات اسلامی برای وی دوازده مجازات بر اساس بند الف ماده118 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح تعیین خواهد شد؟
آیا بین مواد 175 و212 قانون مجازات اسلامی در رابطه با شهادت شرعی با علم قاضی تعارض وجود دارد.؟
نظریه شماره2098/92/7 ـ 5/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
1ـ آنچه در تبصره 1 ماده 3 و تبصره 4ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری و ماده 121 قانون مجازات جرایم نیروهایمسلح آمده است شامل یک جرم اختلاس یا ارتشاء است، یعنی موضوعی که از بابت آن رشوه دریافت میشود «واحد» است و پرداخت وجه یا مال... به دفعات صورت گرفته یا مختلس از صندوق مشخصی وجوهی را به دفعات برداشت میکند که در این صورت مجموع مبالغ، ملاک تعیین مجازات و صلاحیت است و قاعده تعدد جرم جاری نیست. اما اگر کارمند دولت یا فرد نظامی (از افراد مختلف) برای موضوعهای متعدد وجوهی اخذ کند، مشمول مقررات فوقالذکر نبوده و مقررات تعدد جرم (ماده 134 قانون مجازات اسلامی 1392) درباره او قابل اعمال است.
2ـ برابر ماده 175 قانون مجازات اسلامی 1392 شهادت شرعی چون شارع آن را معتبر دانسته است دارای حجیّت میباشد، گرچه مفید علم نباشد و برابر ماده 212 این قانون «اگر علم قاضی با ادله دیگر در تعارض باشد و علم، بین باقی بماند آن ادله برای قاضی معتبر نیست»؛ بنابراین لازم نیست شهادت شرعی موجب علم قاضـی شود، بلکه موضـوعیت دارد. اما اگر قاضی برخلاف آن، علم حاصل کند، دیگر برای قاضی معتبر نیست و قاضی با ذکر مستـندات علـم خـود و جهـات رّد مفـاد شـهادت شهـود، رأی صـادر مینماید؛ از این رو بین دو ماده یاد شده هیچ گونه تعارضی وجود ندارد.
٭٭٭٭٭
84
شماره پرونده 1523 ـ 19/1 ـ 92
سؤال
با توجه به اینکه اینجانب به عنوان رئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان با حفظ سمت و به موجب ابلاغ قضایی دیگر از ناحیه ریاست محترم قوه قضائیه اجازه رسیدگی به پروندههای در صلاحیت دادگاه انقلاب شهرستان را دارم و متن ابلاغ صادره نیز بدین شرح میباشد به موجب این ابلاغ به شما اجازه داده می ¬ شود و با حفظ سمت به عنوان دادرس علی ¬ البدل دادگاه انقلاب اسلامی به پرونده ¬ های در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی حوزه قضائی شهرستان..... رسیدگی نمایید با توجه به عبارت اعطاء اجازه رسیدگی در متن ابلاغ خواهشمند است اعلام فرمائید:
1ـ آیا اعطاء ابلاغ مذکور به منزله تشکیل دادگاه انقلاب در شهرستان می ¬ باشد یا خیر؟ در نظر داشته باشیم پرونده ¬ های دادگاه انقلاب در دفتر شعبه اول عمومی حقوقی ثبت و دفتر ثبت و دفتر جداگانه ¬ ای دایر نگردیده است یا با توجه به تشکیل دادگاه انقلاب در مرکز استان که صلاحیت آن استانی می ¬ باشد دادرس دادگاه انقلاب در شهرستان تحت عنوان دادرس دادگاه انقلاب مرکز استان مستقر در شهرستان می ¬ نماید.
2ـ تعدادی از پرونده ¬ های دادگاه انقلاب که منتهی به صدورکیفرخواست گردیده و در زمان تصدی رئیس سابق شعبه اول دادگاه عمومی انقلاب به شرح فوق صادر گردیده بود ثبت شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی گردیده و احیاناً جلسه یا جلساتی از دادرسی نیز برگزار گردیده بعد از تصدی شعبه اول دادگاه عمومی توسط اینجانب و به جهت عدم صدور ابلاغ قضائی درخصوص دادگاه انقلاب برای اینجانب به دادگاه انقلاب مرکز استان ارسال گردیده و دادگاه محترم انقلاب مرکز استان بعد ازمدتی با این استدلال که ابلاغ قضایی برای دادرس دادگاه انقلاب در شهرستان صادرشده است پرونده ¬ های مذکور را به شهرستان اعاده نموده است حال اعلام فرمائید:
الف ـ اقدام دادگاه انقلاب مرکز استان با توجه به ارسال پرونده به شهرستان آیا وجاهت قانونی دارد یاخیر؟
ب ـ اینجانب عقیده دارم با توجه به ارسال پرونده به دادگاه انقلاب مرکز استان و صلاحیت استانی آن دادگاه و ابلاغ قضائی صادره برای اینجانب که تحت عنوان اجازه رسیدگی به پرونده ¬ های در صلاحیت دادگاه انقلاب می ¬ باشد و این اجازه و اختیار ناظر به تاریخ بعد از اعطاء آن می ¬ باشـد نسبت به پرونـده ¬ هایی که قـبل از تاریخ ابلاغ قضائی مذکور منـتهی به صدور کیفرخواست شده اساساً اجازه رسیدگی ندارم اعاده مجدد پرونده ¬ های مذکور به دادگاه انقلاب مرکز استان موجه می ¬ باشد یا خیر؟ در صورت اصرار دادگاه انقلاب مرکز استان به نظریه خود اختلاف حادث شده به چه نحوی حل خواهد شد؟
نظریه شماره2090/92/7 ـ 5/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
1)اولاً، ابلاغ مذکور (دادرس دادگاه انقلاب اسلامی) برای رئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان به منزله تشکیل دادگاه انقلاب در آن شهرستان نیست، بلکه فقط اجازه رسیدگی به پروندههای داخل در صلاحیّت دادگاه انقـلاب است که قاضی مزبور به عنوان دادرس علیالبدل همان دادگاه رسیدگی میکند، ثانیاً، ثبت پروندههای دادگاه انقلاب در شعبه دادگاه عمومی فاقد وجاهت است و باید در دفاتر مخصوص و جداگانه صورت گیرد.
2)اولاً؛ صدور ابلاغ دادرس علیالبدل دادگاه انقلاب برای رئیس شعبه دادگاه عمومی شهرستان، نافی صلاحیّت دادگاه انقلاب مربوط (در فرض سؤال مرکز استان) نمیباشد.
ثانیاً؛ دادرس علیالبدل موظف است حسب ارجاع مقام ارجاع مبادرت به رسیدگی نماید و نمیتواند به این دلیل که پرونده مربوط به قبل از صدور ابلاغ وی میباشد، از رسیدگی به موارد ارجاعی امتناع کند.
مرجع تصویب: قوه قضائیه
شماره ویژه نامه: 702
دوشنبه،13 مرداد 1393
سال هفتاد شماره 20216 نظریههای مشورتی اداره کل امور حقوقی و تدوین قوانین قوة قضائیه
شماره2545/92/7 28/12/1392
82
شماره پرونده 1551 ـ 113 ـ 92
سؤال
با توجه به وظایف و تکالیف مقرر در قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور چنانچه جرم دارای حیثیت عمومی باشد مثل تصرف عدوانی اراضی ملی موضوع ماده690 قانون مجازات اسـلامی و سازمان بازرسی پس از بررسی اسناد و مدارک ملی بودن این اراضی محرز گردد سند رسمی رأی کمیسیون ماده واحده یا آگهی اعمال ماده 56 در این صورت آیا میتوان در اجرای مقررات سازمان منجمله بند د وتبصره 1 ماده 2 قانون تشکیـل سازمان بازرسـی رأساً و از طریق دادسـتان عمومی و انقلاب اعلام جرم نماید یا با عنایت به ماده727 قانون مجازات اسلامی طرح چنین شکایتی صرفاً از طریق ادارات متولی موضوع منابع طبیعی، شهرداری یا اوقاف و..) باید صورت پذیرد؟
نظریه شماره2126/92/7 ـ 8/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
اولاً بزه موضوع ماده 690 قانون مجازات اسلامی با توجه به تصریح ماده 104 قانون مجازات اسلامی سال 1392 از جرایم قابل گذشت است و برابر تبصره 1 ماده 100 این قانون در این گونه جرائم شروع تعقیـب منوط به شکایت شاکـی است و سازمان بازرسی کل کشور در فرض سؤال شاکی تلّقی نمیشود. ثانیاً فرض سؤال از شمول بند 2 و تبصره 1 ماده 2 قانون تشکیل سازمان بازرسی کل کشور نیز خارج است. بنابراین سازمان بازرسی در صورت احراز تجاوز افراد به اراضی ملّی و اموال عمومی و سوء جریانات مالی و اداری باید مراتب را به وزارتخانه یا سازمان مربوط اعلام نماید تا سازمان یا وزارتخانه ذیربط طبق وظایف خود نسبت به طرح شکایت لازم در مراجع قضائی اقدام نماید.
٭٭٭٭٭
83
شماره پرونده 1609 ـ 1/186 ـ 92
سؤال
1ـ با عنایت به اینکه برابر مقررات تبصره1 ماده3 و تبصره4 ماده5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری و ماده121 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح در موارد تعدد جرایم اختلاس و ارتشاء جمع مبالغ مبنای تعیین مجازات می¬باشد حال آیا مقررات تعدد جرم موضوع ماده134 قانون مجازات اسلامی نسبت به جرایم ارتشاء و اختلاس قابلیت اعمال دارد یا خیر؟ به عنوان مثال چنانچه یکی از کارکنان نیروهای مسلح اقدام به اخذ رشوه در دوازده مرحله از دوازده نفر و از هر یک نود هزار تومان نماید آیا برای وی یک مجازات برمبنای جمع مبالغ بر اساس بند ج ماده118 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح تعیین خواهد شد یا با رعایت مقررات تعدد جرم ماده134 قانون مجازات اسلامی برای وی دوازده مجازات بر اساس بند الف ماده118 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح تعیین خواهد شد؟
آیا بین مواد 175 و212 قانون مجازات اسلامی در رابطه با شهادت شرعی با علم قاضی تعارض وجود دارد.؟
نظریه شماره2098/92/7 ـ 5/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
1ـ آنچه در تبصره 1 ماده 3 و تبصره 4ماده 5 قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء و اختلاس و کلاهبرداری و ماده 121 قانون مجازات جرایم نیروهایمسلح آمده است شامل یک جرم اختلاس یا ارتشاء است، یعنی موضوعی که از بابت آن رشوه دریافت میشود «واحد» است و پرداخت وجه یا مال... به دفعات صورت گرفته یا مختلس از صندوق مشخصی وجوهی را به دفعات برداشت میکند که در این صورت مجموع مبالغ، ملاک تعیین مجازات و صلاحیت است و قاعده تعدد جرم جاری نیست. اما اگر کارمند دولت یا فرد نظامی (از افراد مختلف) برای موضوعهای متعدد وجوهی اخذ کند، مشمول مقررات فوقالذکر نبوده و مقررات تعدد جرم (ماده 134 قانون مجازات اسلامی 1392) درباره او قابل اعمال است.
2ـ برابر ماده 175 قانون مجازات اسلامی 1392 شهادت شرعی چون شارع آن را معتبر دانسته است دارای حجیّت میباشد، گرچه مفید علم نباشد و برابر ماده 212 این قانون «اگر علم قاضی با ادله دیگر در تعارض باشد و علم، بین باقی بماند آن ادله برای قاضی معتبر نیست»؛ بنابراین لازم نیست شهادت شرعی موجب علم قاضـی شود، بلکه موضـوعیت دارد. اما اگر قاضی برخلاف آن، علم حاصل کند، دیگر برای قاضی معتبر نیست و قاضی با ذکر مستـندات علـم خـود و جهـات رّد مفـاد شـهادت شهـود، رأی صـادر مینماید؛ از این رو بین دو ماده یاد شده هیچ گونه تعارضی وجود ندارد.
٭٭٭٭٭
84
شماره پرونده 1523 ـ 19/1 ـ 92
سؤال
با توجه به اینکه اینجانب به عنوان رئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان با حفظ سمت و به موجب ابلاغ قضایی دیگر از ناحیه ریاست محترم قوه قضائیه اجازه رسیدگی به پروندههای در صلاحیت دادگاه انقلاب شهرستان را دارم و متن ابلاغ صادره نیز بدین شرح میباشد به موجب این ابلاغ به شما اجازه داده می ¬ شود و با حفظ سمت به عنوان دادرس علی ¬ البدل دادگاه انقلاب اسلامی به پرونده ¬ های در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی حوزه قضائی شهرستان..... رسیدگی نمایید با توجه به عبارت اعطاء اجازه رسیدگی در متن ابلاغ خواهشمند است اعلام فرمائید:
1ـ آیا اعطاء ابلاغ مذکور به منزله تشکیل دادگاه انقلاب در شهرستان می ¬ باشد یا خیر؟ در نظر داشته باشیم پرونده ¬ های دادگاه انقلاب در دفتر شعبه اول عمومی حقوقی ثبت و دفتر ثبت و دفتر جداگانه ¬ ای دایر نگردیده است یا با توجه به تشکیل دادگاه انقلاب در مرکز استان که صلاحیت آن استانی می ¬ باشد دادرس دادگاه انقلاب در شهرستان تحت عنوان دادرس دادگاه انقلاب مرکز استان مستقر در شهرستان می ¬ نماید.
2ـ تعدادی از پرونده ¬ های دادگاه انقلاب که منتهی به صدورکیفرخواست گردیده و در زمان تصدی رئیس سابق شعبه اول دادگاه عمومی انقلاب به شرح فوق صادر گردیده بود ثبت شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی گردیده و احیاناً جلسه یا جلساتی از دادرسی نیز برگزار گردیده بعد از تصدی شعبه اول دادگاه عمومی توسط اینجانب و به جهت عدم صدور ابلاغ قضائی درخصوص دادگاه انقلاب برای اینجانب به دادگاه انقلاب مرکز استان ارسال گردیده و دادگاه محترم انقلاب مرکز استان بعد ازمدتی با این استدلال که ابلاغ قضایی برای دادرس دادگاه انقلاب در شهرستان صادرشده است پرونده ¬ های مذکور را به شهرستان اعاده نموده است حال اعلام فرمائید:
الف ـ اقدام دادگاه انقلاب مرکز استان با توجه به ارسال پرونده به شهرستان آیا وجاهت قانونی دارد یاخیر؟
ب ـ اینجانب عقیده دارم با توجه به ارسال پرونده به دادگاه انقلاب مرکز استان و صلاحیت استانی آن دادگاه و ابلاغ قضائی صادره برای اینجانب که تحت عنوان اجازه رسیدگی به پرونده ¬ های در صلاحیت دادگاه انقلاب می ¬ باشد و این اجازه و اختیار ناظر به تاریخ بعد از اعطاء آن می ¬ باشـد نسبت به پرونـده ¬ هایی که قـبل از تاریخ ابلاغ قضائی مذکور منـتهی به صدور کیفرخواست شده اساساً اجازه رسیدگی ندارم اعاده مجدد پرونده ¬ های مذکور به دادگاه انقلاب مرکز استان موجه می ¬ باشد یا خیر؟ در صورت اصرار دادگاه انقلاب مرکز استان به نظریه خود اختلاف حادث شده به چه نحوی حل خواهد شد؟
نظریه شماره2090/92/7 ـ 5/11/1392
نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه
1)اولاً، ابلاغ مذکور (دادرس دادگاه انقلاب اسلامی) برای رئیس شعبه اول دادگاه عمومی حقوقی شهرستان به منزله تشکیل دادگاه انقلاب در آن شهرستان نیست، بلکه فقط اجازه رسیدگی به پروندههای داخل در صلاحیّت دادگاه انقـلاب است که قاضی مزبور به عنوان دادرس علیالبدل همان دادگاه رسیدگی میکند، ثانیاً، ثبت پروندههای دادگاه انقلاب در شعبه دادگاه عمومی فاقد وجاهت است و باید در دفاتر مخصوص و جداگانه صورت گیرد.
2)اولاً؛ صدور ابلاغ دادرس علیالبدل دادگاه انقلاب برای رئیس شعبه دادگاه عمومی شهرستان، نافی صلاحیّت دادگاه انقلاب مربوط (در فرض سؤال مرکز استان) نمیباشد.
ثانیاً؛ دادرس علیالبدل موظف است حسب ارجاع مقام ارجاع مبادرت به رسیدگی نماید و نمیتواند به این دلیل که پرونده مربوط به قبل از صدور ابلاغ وی میباشد، از رسیدگی به موارد ارجاعی امتناع کند.
نوع :
2
شماره انتشار :
20216
تاریخ تصویب :
تاریخ ابلاغ :
دستگاه اجرایی :
موضوع :