ازدواج موقت در کتاب و سنت (2)

پیشتر گفتیم که متعه در صدر اسلام امری متداول بوده و شارع چاره‏ای نداشته که آن را امضا و یا رد کند. خوشبختانه مطابق نظر مفسرین مشهور، قرآن از این مسأله یاد کرده و آن را امضا نموده است.(هر چند برخی مدعیند که این آیه نسخ شده است). آیاتی که از این مسأله یاد کرده‏اند:

بر شما حرام شده است مادران و دختران و خواهرانتان... و {نیز حرام است بر شما {جمع میان دو خواهر، مگر آنچه در گذشته واقع شده است. خداوند آمرزنده و مهربان است.

و زنان شوهر دار بر شما حرام است؛ مگر آنها را که مالک شده‏اید؛ {زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است}؛ اینها احکامی است که خداوند بر شما مقرر کرده است. اما زنان دیگر غیر از اینها که گفته شد، برای شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید؛ در حالی که پاکدامن باشید و از زنا، خودداری نمایید و واجب است مهر زنانی را که متعه (ازدواج موقت) می‏کنید، بپردازید و در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده‏اید بر شما گناهی نیست. خداوند، دانا و حکیم است.

و آنان که توانایی ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن و با ایمان را ندارند، می‏توانند با زنان پاکدامن، از بردگان با ایمانی که در اختیار دارید ازدواج کنند.

تفسیر آیات فوق:

آیات گذشته آنچه را که در مورد زنان، حلال یا حرام است، بیان می‏کنند. اما آیۀ اول:

آیۀ اول و ابتدای آیۀ دوم، زنانی را که ازدواج با آنان حرام است بیان می‏کنند و آنها عبارتند از:

این بخش از آیۀ دوم که فرمود: [والمحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم]، به زنان شوهردار اشاره دارد. واژۀ [محصنات] جمع [محصنه] به معنای زنی است که ازدواج کرده است و به دلیل شوهر دار بودن، ازدواج با چنین زنی حرام است، مگر در یک صورت که آیۀ [إلا ما ملکت ایمانکم]، یعنی: [مگر زنانی را که مالک شده‏اید]، به آن اشاره دارد. اما میان مفسرین، در معنای این استثنا اختلاف نظر وجود دارد که برای آگاهی از آن، بایستی به تفاسیر آنها مراجعه کرد.
تا اینجا بیان زنانی که ازدواج با آنها حرام است و قرآن آنها را منحصر در چهارده گروه می‏داند، تمام شد. با این بیان، تفسیر آیۀ اول و بخشی از آیۀ دوم که در آن زنان شوهر دار را به دیگر زنان محرمه در آیۀ اول عطف کرده است، به پایان رسید. اما ادامۀ آیۀ دوم که اینچنین آغاز شده است:
و أحل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا بأموالکم محصنین غیر مسافحین فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن أجورهن فریضةً ولاجناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة.
اینک تفسیر این آیه که در ضمن چند بخش تقدیم می‏شود:

فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع؛(20)

و با زنان ازدواج نمایید، هر مقدار که مایلید دو یا سه یا چهار همسر.

واژۀ [ذلکم]، از [ذا] و [کم] ترکیب شده است که اولی اشاره به زنانی است که پیشتر از آنها یاد شده است و دومی خطاب به تمامی موءمنین است و معنای آیه این است که: [ای موءمنان، غیر از زنانی که نام بردیم، زنان دیگر بر شما حلال هستند، اما اینکه چرا به جای [ذی] از واژۀ [ذا] استفاده شده، مطلبی است که باید در محل خودش مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

أ - ازدواج به وسیلۀ پرداختن مهریه

ب - ازدواج با کنیزان

ج - زنا

بنابراین تنها دو راه اول باقی می‏ماند؛ یعنی ازدواج با زن آزاد و ازدواج با کنیزان.

قرینۀ اول:

استمتاع عبارت است از متعه کردن

در زمانی که این آیه نازل شده، لفظ استمتاع - به همان صورتی که در اول بحث گذشت - به عقد متعه و ازدواج موقت، منصرف بوده است نه آمیزش و لذت بردن. هر چند گاهی این لفظ، در این معنا هم استعمال می‏شود؛ مثل این آیه:

ربنا استمتع بعضنا ببعضٍ؛(22)

پروردگارا هریک از ما دو گروه از دیگری لذت برد.

دلیل این مطلب، دو امر است:

الف - مسلم در صحیحش از جابربن عبدالله نقل کرده است که:

کنا نستمتع بالقبضة من التمرو الدقیق الأیام علی عهد رسول الله و أبی بکر حتی ( ثمة ) نهی عنه عمر؛(23)

در عهد رسول خدا (ص) و ابوبکر با یک مشت خرما و آرد، متعه می‏کردیم تا اینکه عمر از این کار نهی کرد.

ب - همچنین مالک از عروة بن زبیر روایت کرده است:

ان خولة بنت حکیم دخلت علی عمربن الخطاب، فقالت: إن ربیعة بن أمیة استمتع بإمرأة مولدة فحملت منه فخرج عمر یجر رداءه فزعاً، فقال: هذه المتعة لو کنت تقدمت فیه لرجمته؛(24)

خوله دختر حکیم، بر عمربن خطاب وارد شد و به او گفت: ربیعة بن امیه با زنی بچه زا ازدواج موقت کرده و از او بچه دار شده است. عمر با عصبانیت و در حالی که عبایش را با خود می‏کشید حرکت کرده و چنین گفت: اگر پیشتر به این فرد در مورد ممنوع بودن متعه چیزی گفته بودم، او را سنگسار می‏کردم.

اینها نمونه‏ای بود از روایاتی که در آنها به شکل‏های مختلف لفظ استمتاع به کار رفته و منظور از آن، ازدواج موقت و عقد کردن زنی به مدت معین و اجرت مشخص بوده است.

اما اگر مراد از استمتاع، لذت و بهره بردن باشد، ترتب و تفریع موجود در آیه معنا ندارد؛ زیرا بر مرد واجب است که قبل از لذت و بهره بردن از زن هم، کل مهریه را به او پرداخت کند و این نشان می‏دهد که منظور از استمتاع، عقد است نه لذت بردن.

طبرسی در این زمینه گفته است:

اگر چه واژۀ استمتاع در اصل برای بهره و لذت بردن وضع شده است، اما در عرف شرع به معنای این نوع عقد معین است، مخصوصاً اگر این لفظ به کلمۀ [نساء] اضافه شده باشد. براین اساس معنای آیه این می‏شود که: هرگاه زنی را عقد متعه کردید، مهریۀ او را پرداخت نمایید. دلیل مسئله این است که خداوند پرداخت مهریه را بر استمتاع معلق و مترتب کرده است و این تعلیق، مستلزم این است که معنای استمتاع، همین عقد مخصوص باشد نه آمیزش و لذت بردن از زن؛ زیرا مهریه، تنها با عقد واجب می‏شود.(25)

شاید زمخشری این گونه معتقد است که وجوب پرداختن مهریه، بر استمتاع به معنای لذت بردن متفرع نیست، عقد را بر آمیزش و جماع عطف کرده و گفته تقدیر آیه چنین است:

فما استمتعتم به من المنکوحات من جماع أو خلوة صحیحة أو عقد علیهن(26)، یعنی: آن همسرانی که از آنها لذت جنسی از قبیل آمیزش، خلوت صحیح یا عقد کردن آنها، برده‏اید مزدشان را بدهید....

قرینۀ دوم:

حمل آیه بر غیر از عقد متعه، مستلزم تکرار است

بایستی در هدف این فقره از آیه که فرموده است: [فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن‏أجورهن...]، دقت نظر کرد؛ زیرا در اینجا سه احتمال وجود دارد:

أ: هدف آیه، حلال کردن ازدواج دایم است.

ب: هدف آیه، تأکید بر پرداخت مهریه، پس از بهره و لذت بردن است.

ج: هدف آیه، متعه یا ازدواج موقت است.

احتمال اول درست نیست؛ زیرا مستلزم آن است که بدون دلیل، تکراری صورت گرفته باشد به دلیل این که خداوند سبحان در آیۀ سوم این سوره، حکم ازدواج دایم را بیان کرده و فرموده است:

و ان خفتم ألا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فإن خفتم ألا تعدلوا فواحدة؛(27) اگر می‏ترسید که هنگام ازدواج با دختران یتیم، عدالت را رعایت نکنید، با زنان دیگری که می‏پسندید ازدواج کنید. دو یا سه یا چهار همسر و اگر می‏ترسید عدالت را رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید.

احتمال دوم هم مثل احتمال اول است؛ زیرا خداوند مسألۀ پرداخت مهریه را در آیۀ چهارم از همین سوره بیان کرده و فرموده است:

و آتوا النساء صدقاتهن نحلة ؛ (28)

و مهر زنان را به طور کامل، به عنوان یک بدهی(یا عطیه) به آنان بپردازید.

در دو آیۀ زیر نیز این مطلب بیان شده است:

یا ایها الذین آمنوا لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرهاً ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما آتیتموهن؛(29)

ای کسانی که ایمان آورده‏اید! برای شما حلال نیست که از زنان از روی اکراه، ارث ببرید و آنان را تحت فشار قرار ندهید که قسمتی از آنچه را به آنها داده‏اید(از مهر) تملک کنید.

و در آیه بعد آمده است:

وإن أردتم استبدال زوجٍ مکان زوجٍ و آتیتم إحداهن قنطاراً فلا تأخذوا منه شیئاً أتأخذونه بهتاناً و اثماً مبیناً؛(30)

و اگر تصمیم گرفتید که همسر دیگری به جای همسر خود انتخاب کنید و مال فراوانی(به عنوان مهر) به او پرداخته‏اید، چیزی از آن را پس نگیرید. آیا برای باز پس گرفتن مهر، به تهمت و گناه آشکار متوسل می‏شوید؟

بنابراین از سه احتمال یاد شده فقط احتمال سوم می‏ماند؛ یعنی هدف آیۀ شریفه، بیان ازدواج موقت یا متعه است.

قرینه سوم:

دو جملۀ قبل از جمله محل بحث

قبل از جملۀ [فما استمتعتم...] دو جملۀ دیگر وجود دارد:

این دو جمله به ازدواج موقت اشاره دارند و بیان می‏کنند که مراد از [استمتاع]، ازدواج متعه و عقد بستن با زنی به صورت ازدواج موقت است.

از جملۀ اول استفاده می‏شود که در صدد بیان ازدواجی است که با مال به دست می‏آید و مال هم(که همان مهریه باشد) نقشی بزرگ در این ازدواج دارد؛ به طوری که اگر نباشد، آن ازدواج باطل می‏شود. این ازدواج چیزی نیست جز ازدواج متعه که در تعریف آن گفته شده است: [ازدواجی است با زمان و مهر معین]. بنابراین مهریه در ازدواج موقت، رکن است و اگر مهریه نباشد، متعه باطل است،(31) برخلاف ازدواج دایم که ذکر مهریه در آن واجب نیست.

خداوند می‏فرماید:

لا جناح علیکم ان طلقتم النساء ما لم تمسوهن أو تفرضوا لهن فریضةً؛(32)

اگر زنان را قبل از آمیزش یا تعیین مهر، طلاق دهید، گناهی بر شما نیست.

از این رو گفته‏اند که ذکر مهریه در ازدواج، مستحب است؛ زیرا هنگامی که پیامبر(ص) ازدواج می‏کرد یا دختران خود و دیگران را تزویج می‏نمود، در عقدشان از مهریه نام می‏برد و عقد را بدون ذکر مهریه جاری نمی‏کرد.(33)

در جملۀ دوم، خداوند قبل از امر به عقد متعه تأکید می‏کند که طرفین ازدواج بایستی پاک دامن باشند و نیت زنا نداشته باشند و از آنجا که عقد متعه گاهی از مسیر صحیحش خارج شده و رنگ زنا می‏گیرد، خداوند دستور داده است که بایستی هدف از این کار، ازدواج باشد نه زنا.

ازدواج با کنیزان هم در معرض این است که رنگ ابتذال بگیرد؛ زیرا در مورد کنیزان روح ابتذال غالب است؛ از این رو خداوند سبحان ازدواج با کنیزان را نیز مقید به قید مزبور کرده و فرموده است:

محصناتٍ غیر مسافحاتٍ و لامتخذات أخدانٍ ؛ (34)

درحالی که پاک دامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند و نه دوست پنهانی بگیرند.

بنابر این آغاز کردن سخن با دو جمله‏ای که مشتمل بر مفهوم متعه و ازدواج موقت هستند، قرینه‏ای است بر این که مراد از عبارت [فما استمتعتم]، عقد ازدواج است.

همچنانکه این دو جمله به سبب اشتمال بر مفهوم ازدواج متعه، وجود فاء تفریع بر جمله [فمااستمتعتم به منهن] را توجیه می‏کنند؛ زیرا [فاء] تفریع تنها در مواردی استعمال می‏شود که کلام - هر چند به طور اجمال - مسبوق به آن مطلب باشد.

قرینۀ چهارم:

تفسیر آیه به ازدواج موقت توسط صحابه

گروهی از صحابه و تابعین، جملۀ [فما استمتعتم به منهن] را به ازدواج موقت تفسیر کرده‏اند که برخی از آنها را نقل می‏کنیم:

ابن عباس به دنبال جملۀ [فما استمتعتم به منهن] عبارت [إلی أجل مسمی] را آورد. راوی می‏گوید: به او گفتم: ما آیه را چنین نمی‏خوانیم! ابن عباس گفت: [والله لانزلها الله کذلک]؛ یعنی: [سوگند به خدا که خداوند آیه را چنین نازل کرده است]. (35)

ابی بن کعب آیه را چنین قرائت کرد: [فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی].(36)

قرائت ابی بن کعب، چنین است: [فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی].(37)

بایستی این روایات را که نشان می‏دهند عبارت [إلی أجل مسمی ]جزئی از آیه است، بر تأویل آیه و بیان معنای حقیقی آن حمل کرد؛ زیرا بدیهی است که قرآن از هرگونه تحریف و زیاده و نقص، مصون است.

مراد از عبارت [فما استمتعتم به منهن]، ازدواج متعه است. (38)

تقدیر آیه چنین است: [فما استمتعتم به منهن إلی أجل مسمی ف‏آتوهن أجورهن‏فریضةً] و این، همان ازدواج متعه است. متعه یعنی اینکه مرد، زنی را با شرطی تا وقت معین عقد کند و دو شاهد هم برای این کار قرار دهد و از ولی زن اجازه گیرد. هنگامی هم که مدت عقد تمام شد، هیچ حقی نسبت به زن ندارد و زن هم هیچ حقی بر مرد ندارد. زن نیز بایستی رحم خود را استبراء کند(یعنی مطمئن شود حامله نیست. استبراء با دیدن خون حیض محقق می‏شود و عده کنیز و همسر موقت بنا به نظر برخی) و بین آنها میراثی نیست و از یکدیگر ارث نمی‏برند. (39)

نزلت آیة المتعة فی کتاب الله و عملنا بها مع رسول الله فلم تنزل آیة تنسخها و لم ینه عنها النبی حتی مات؛ (40)

آیۀ متعه نازل شد و ما در زمان رسول خدا(ص) به آن عمل می‏کردیم. آیه‏ای هم در نسخ آن نازل نشد و تا زمانی که پیامبر(ص) زنده بود از متعه منع نکرد.

از او، از این آیه سوءال کردم که آیا نسخ شده یا نه؟ گفت: نه.(41)

قلت: إن ابن الزبیر ینهی عن المتعة و ان ابن عباس یأمر بها، قال: علی یدی جری الحدیث تمتعنا مع رسول الله(ص) و مع أبی بکر فلما ولی عمر خطب الناس: إن‏رسول الل ه هذا الرسول، و إن القرآن هذا القرآن، و إنهما کانتا متعتان علی عهد رسول الله و أنا أنهی عنهما و أعاقب علیهما: إحداهما متعة النساء ولا أقدر علی رجل تزوج امرأة إلی أجل إلا غیبته بالحجارة، و الأخری متعة الحج؛(42)

گفتم: چگونه است که ابن زبیر از متعه نهی و ابن عباس به آن امر می‏کرد؟ گفت: جریان حدیث به دست من است. ما، در عهد رسول خدا(ص) متعه می‏کردیم. اما چون عمربن خطاب به خلافت رسید خطابه‏ای ایراد کرد و در طی آن گفت: رسول خدا(ص) در جای خود و قرآن هم در جای خود. در عهد رسول خدا(ص) دو متعه وجود داشته است که من آنها را منع و کسی را که به جای آورد مجازات می‏کنم؛ یکی متعۀ زنان، که من تحمل نمی‏کنم مردی با زنی ازدواج موقت کند مگر آنکه او را به شدت سنگسار می‏کنم و دیگری متعۀ حج.

روایات دیگری هم در تفسیر آیۀ یاد شده وارد شده است که نشان می‏دهند حلیت متعه استمرار دارد و یا نسخ شده است؛ زیرا نسخ، فرع براین است که آیه در مورد ازدواج موقت نازل شده باشد. این روایات از طرف صحابه و تابعین و در رأس آنها از امام امیرالموءمنین (ع) و اهل بیت او نقل شده و آنها آیۀ یاد شده را به ازدواج موقت تفسیر کرده‏اند.

قرینه پنجم:

اتفاق ائمۀ اهل بیت (ع) بر نزول آیه در مورد ازدواج موقت

امامان اهل بیت (ع) اتفاق نظر دارند که آیۀ یاد شده، در مورد ازدواج موقت نازل شده و روایات وارد شده از طرف آنها در این زمینه به حد تضافر یا تواتر رسیده است که به ذکر دو روایت بسنده می‏کنیم:

از ابو جعفر در مورد متعه پرسیدم. فرمود:

نزلت فی القرآن [فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن أجورهن فریضة]؛(43)

در قرآن این آیه نازل شده که: [و زنانی را که متعه می‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید].

سمعت أبا حنیفة یسأل أبا عبدالله عن المتعة، فقال: عن أی المتعتین تسأل؟] فقال: سألتک عن متعة الحج فأنبئنی عن متعة النساء أحق هی؟ فقال: [سبحان الله أما تقرأ کتاب الله: فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن أجورهن فریضة، فقال أبوحنیفة، والله کأنها آیة لم أقرأهاقط؛ (44)

شنیدم ابوحنیفه از امام صادق(ع) در مورد متعه سوءال کرد. ایشان در جواب فرمود: [عن أی المتعتین تسأل؟]؛ یعنی: [از کدام متعه سوءال می‏کنی؟] گفت: پیشتر از متعۀ حج سوءال کردم. اینک در مورد متعه زنان برایم بگو که آیا حق است ؟ امام فرمود: [منزه است خدا، آیا قرآن را نخوانده‏ای که فرموده است: و زنانی را که متعه می‏کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید؟] ابو حنیفه گفت: گویی این آیه را تا به حال نخوانده بودم!

قرینۀ ششم:

تصریح صحابه به حلیت متعه

بدون شک بررسی تاریخ این مسأله در دورۀ بروز اختلاف نظر میان فقها، روشن می‏سازد که هیچ کس منکر حلیت متعه نبوده است. تنها برخی قائل بوده‏اند که این حلیت استمرار داشته و برخی دیگر قائل بوده‏اند که این حلیت استمرار نداشته، بلکه منسوخ شده است. بهترین منبع اعتقاد آنها آیۀ یاد شده و تأیید پیامبر(ص) بوده است.

پیشتر اسامی تعدادی از صحابه را که آیۀ فوق را به متعه تفسیر می‏کردند ذکر کردیم. اینک اسامی صحابه‏ای را که به حلیت متعه قائل بوده‏اند - هر چند به منبع فتوایشان تصریح نکرده‏اند - می‏آوریم. این اسامی را ابن حزم در [المحلی] آورده است. وی می‏گوید:

ازدواج متعه یعنی ازدواج موقت، جایز نیست. البته این ازدواج در عهد رسول خدا(ص) حلال بوده اما خداوند با زبان رسولش آن را قاطعانه تا روز قیامت نسخ کرده است. برخی از صحابۀ سلف [رضی الله عنهم] بعد از رحلت رسول خدا(ص) هنوز اعتقاد داشته‏اند که حلیت متعه ادامه دارد که عبارتند از: اسماء دختر ابوبکر صدیق، جابر بن عبدالله، ابن مسعود، ابن عباس، معاویة بن ابی سفیان، عمروبن حریث، ابوسعید خدری، سلمة و معبد پسران أمیة بن خلف. جابر بن عبدالله نیز آن را از تمامی صحابه در زمان حیات پیامبر(ص) و خلافت ابوبکر و تا اواخر خلافت عمر نقل کرده است و در این که آیا ابن زبیر نیز قائل به اباحه آن بوده یا نه، اختلاف نظر وجود دارد و از علی روایت شده که در این زمینه توقف نموده و از عمر نقل شده که این ازدواج تنها در صورتی ممنوع است که دو شاهد عادل گواه بر آن نباشند و گرنه، حلال است.

از تابعین نیز، طاووس و عطاء و سعید بن جبیر و دیگر فقهای مکه به استمرار حلیت متعه اعتقاد داشته‏اند. (45) سید مرتضی نیز در پاسخ به شاعری که شیعیان را در این زمینه استهزاء کرده، به قول افراد فوق الذکر تکیه کرده است. شاعر یاد شده چنین گفته است:

قول الروافض نحن اطیب مولد

قول أتی بخلاف قول محمد

نکحوا النساء تمتعاً فولدن من

ذاک النکاح فاین طیب المولد

سخن رافضی‏ها که می‏گویند، پاک‏ترین فرزندانیم، سخنی است بر خلاف سخن پیامبر(ص). آنها با زنان، ازدواج موقت می‏کنند و نتیجۀ چنین ازدواجهایی هستند. پس چگونه می‏گویند ما پاک‏ترین فرزندانیم.

البته اینکه شیعه بگوید بهترین فرزندان هستند، به امر دیگری برمی‏گردد و ربطی به اینکه فرزندان ازدواج موقت باشند، ندارد؛ زیرا علی رغم اتفاق نظر شیعه بر حلیت ازدواج موقت، این عمل بین آنها نادر است و کسی که با آنها معاشرت داشته باشد این مطلب را آشکارا در می‏یابد. اما به پاسخ سید مرتضی توجه کنید:

ان التمتع سنة مفروضة

ورد الکتاب بها و سنة أحمد

و روی الرواة بأن ذلک قدجری

من غیر شک فی زمان محمد

ثم استمر الحال فی تحلیلها

قد صح ذلک فی الحدیث المسند

عن جابر و عن ابن مسعود التقی

و عن ابن عباس کریم المولد

حتی نهی عمر بغیر دلالة

عنها فکدر صفوذاک المولد

لابل موالید النواصب جددت

دین المجوس فأین دین محمد

یعنی: متعه، سنتی قطعی است که در کتاب و سنت پیامبر(ص) وارد شده است. راویان روایت کرده‏اند که بدون شک این گونه ازدواج در زمان پیامبر(ص) جریان داشته است. مطابق احادیث صحیح از جابر، ابن مسعود وارسته و ابن عباس خوش نسب، این حلیت پس از پیامبر(ص) هم استمرار داشته است، تا اینکه عمر بدون دلیل آن را منع و شفافیت آن را از بین برد. نه، بلکه فرزندان ناصبی‏ها، دین مجوس را تجدید کردند، پس کجاست دین محمد(ص).

پیشتر روایت ابن عباس و ابن مسعود را که حاکی از استمرار حلیت متعه بود، نقل کردیم، اینک روایت جابر که از صحیح مسلم نقل شده است:

مسلم در صحیحش از ابو نضره روایت کرده است:

کان ابن عباس یأمر بالمتعة و کان ابن الزبیر ینهی عنها، قال: فذکرت ذلک لجابر بن عبدالله، فقال: علی یدی دارالحدیث تمتعنا مع رسول الله (ص) فلما قام عمر، قال: إن‏الل ه کان یحل لرسوله ماشاء بما شاء و ان القرآن قد نزل منازله، فأتموالحج و العمرة لله کما أمرکم الله و أبتوا نکاح هذه النساء فلئن أوتی برجل نکح امرأة إلی أجل إلا رجمته بالحجارة؛ (46)

ابن عباس متعه را حلال می‏دانست و ابن زبیر از آن نهی می‏کرد. نزد جابر بن عبدالله رفتم و مسأله را جویا شدم. جابر گفت: جریان حدیث به دست من است. ما، در عهد رسول خدا(ص)، متعه می‏کردیم. اما چون وقت خلافت عمر فرارسید، عمر گفت: خداوند آنچه را خواست بر رسولش حلال کرد و قرآن نیز جای خود را دارد. حج و عمره را آن گونه که خدا دستور داده است انجام دهید و ازدواج با این زنان را قطعی کنید. اگر مردی را نزد من بیاورند که زنی را ازدواج موقت کرده باشد، او را سنگسار می‏کنم.

عمر با تمسک به آیۀ شریفۀ: [فأتموا الحج و العمرة لله]، خارج شدن از احرام را بین عمره و حج، نهی و در نتیجه حج تمتع را انکار کرد و با این سخن که: [ازدواج با این زنان را قطعی کنید]، ازدواج موقت را محکوم و منع کرد، اما اینکه عمر اولین کسی بود که دست به چنین کاری زد، چیزی است که به زودی به طور مفصل از آن سخن خواهیم گفت.

... ادامه دارد.

پی نوشت :

منبع : فصلنامه فقه اهل بیت ، شماره 48
3. ازدواج موقت در قرآن 1. حرمت علیکم امهاتکم و بناتکم و أخواتکم... و أن تجمعوا بین الأختین إلا ما قد سلف إن الله کان غفوراً رحیماً؛ (17) 2. و المحصنات من النساء إلا ما ملکت أیمانکم کتاب الله علیکم و أحل لکم ماوراء ذلکم أن تبتغوا بأموالکم محصنین غیر مسافحین فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضةً ولا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة ان الله کان علیماً حکیماً ؛(18) 3. و من لم یستطع منکم طولاً ان ینکح المحصنات الموءمنات فمن ما ملکت أیمانکم من فتیاتکم الموءمنات ؛(19) 1. مادران 2. دخترها 3. خواهرها 4. عمه‏ها 5. خاله‏ها 6. دختران برادر 7.دختران خواهر 8. مادران رضاعی 9. خواهران رضاعی 10. مادرزن‏ها 11. دختران همسر {ربیبه } که انسان با آن همسر آمیزش کرده است 12. همسران پسران 13. جمع کردن بین دو خواهر 14. زنان شوهردار. 1. در [و أحل لکم ماوراء ذلکم] مراد از [ما] ی موصول، زنانی است که در آیۀ قبل ذکر نشده است. در اینکه به جای [من، از [ما] استفاده شده است اشکالی نیست، همچنانکه در آیۀ زیر نیز چنین استفاده شده است: 2. جملۀ [أن تبتغوا بأموالکم]، بدل بعض از کل و یا عطف بیان از عبارت [ماوراء ذلکم] است که مفعول آن حذف شده است. ممکن است مفعولی که حذف شده، [نکاح النساء]، یعنی: [ازدواج با زنان] باشد. بنابراین آیه چنین می‏شود: [تبتغوا بأموالکم نکاح النساء]، [اما زنان دیگر، غیر از اینها که گفته شد، برای شما حلال است که با اموال خود با آنها ازدواج کنید]. به هر حال این جمله، راه مشروع ازدواج با زنانی را که در آیه از آنها یاد نشده، بیان کرده و می‏گوید که با صرف داشتن مال می‏توان از زنان بهره‏مند شد. مصادیق این بهره مندی در نگاه اول در سه راه منحصر است: 3. اما در جملۀ [محصنین غیر مسافحین]، می‏فرماید: در حالی که عفت و پاکدامنی را می‏خواهید - نه زنا را - با اموال خود، ازدواج با زنان را بخواهید. عبارت [محصنین]؛ یعنی: [متعففین]؛ یعنی در حالی که پاک دامن هستید، نه زناکار. خداوند با این جمله، راه سوم از راههای سه گانۀ فوق را تحریم می‏کند و می‏فرماید که یک مسلمان حق ندارد با اموالش، از طریق زنا با زنان مباشرت کند. 4. آیۀ [فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضةً]، به ازدواج با زنان آزاد اشاره دارد، همچنان که آیۀ سوم به ازدواج با کنیزان اشاره دارد.(21) از آنجا که این نوع ازدواج از محل بحث خارج است، در مورد آن سخنی نمی‏گوییم. آنچه در اینجا اهمیت دارد، تفسیر آن قسمتی از آیه است که به نکاح با زنان آزاد برمی‏گردد؛ یعنی آن قسمتی که می‏گوید: [فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن أجورهن]. تفاوتی ندارد که کلمۀ [ما] در [فما استمتعتم] که ضمیر موجود در کلمۀ [به] به آن بر می‏گردد، شرطیه باشد یا موصوله. در این صورت بحث در این است که آیا مراد از آن، ازدواج دایم است یا ازدواج موقت. دقت و تأمل در قراین خارجی و قراینی که در خود آیه وجود دارد فرض دوم را تأیید و احتمال ارادۀ فرض اول را منتفی می‏کند. اینک توجه خواننده را به این قراین جلب می‏کنیم: 1. تعابیر صحابه: صحابه از ازدواج موقت، به لفظ استمتاع تعبیر می‏کنند. 2. منظور از استمتاع در این آیه، عقد است نه بهره و لذت بردن. به این دلیل که خداوند، پرداختن اجرت را مانند ترتب جزاء بر شرط، بر استمتاع مترتب کرده و چنین فرموده است: [فما استمتعتم به منهن ف‏آتوهن أجورهن]. اگر مراد از استمتاع، عقد باشد، این تفریع و ترتب درست خواهد بود؛ زیرا به صرف این که عقد، اعم از دایم یا موقت، جاری شد، مهریه واجب می‏شود. نهایت تفاوتی که در این زمینه وجود دارد این است که در عقد دایم، باطلاق دادن قبل از آمیزش، نصف مهریه ساقط می‏شود اما در عقد موقت، با پایان یافتن مدت و عدم آمیزش، نصف مهریه ساقط می‏شود. 1. أن تبتغوا بأموالکم. 2. محصنین غیر مسافحین. 1. حاکم روایتی را که خود از چند طریق، آن را صحیح می‏داند از ابو نضره نقل کرده است: 2. عبد بن حمید و ابن جریر از قتاده روایتی نقل کرده است که: 3. ابن ابی داوود در [المصاحف] از سعید بن جبیر روایت کرده است که: 4. عبد بن حمید و ابن جریر از مجاهد نقل کرده‏اند که: 5. طبری از سدی روایت کرده است: 6. امام احمد حنبل با اسناد رجالش که همگی صحیحند، از عمران بن حصین نقل کرده است که: 7. طبری در تفسیرش با اسنادی صحیح از شعبه از حکم روایت کرده است: 8. بیهقی از ابو نضره از جابر نقل کرده است: 1. کلینی از ابوبصیر روایت کرده است: 2. کلینی از عبدالرحمن بن أبی عبدالله نقل کرده است: 17- سوره نساء ، آیه 23 18- سوره نساء ، آیه 24 19- سوره نساء ، آیه 25 20- سوره نساء ، آیه 3 21- یعنی این آیه « و من لم یستطع منکم أن ینکح المحصنات » 22- سوره انعام ، آیه 128 23- صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 131 ، باب نکاح متعه از ابواب کتاب نکاح 24- الموطأ ، ج 2 ، ص 30 ؛ سنن بیهقی ، ج 7 ، ص 206 25- مجمع البیان ، ج 2 ، ص 32 ، چاپ صیدا 26- الکشاف ، ج 1 ، ص 391 ؛ تفسیر آیه « فما استمتعتم ... » 27- سوره نساء ، آیه 3 28- سوره نساء ، آیه 4 29- سوره نساء ، آیه 19 30- سوره نساء ، آیه 20 31- پیشتر گفتیم که اگر در ازدواج موقت ، یادی از مهریه نشود و یا فراموش گردد آن عقد ، باطل است. بنابراین ازدواج موقت یکی از روشن ترین مصادیق این سخن خداوند است : « ... أن تبتغوا بأموالکم ... » ، سوره نساء ، آیه 24 32- سوره بقره ، آیه 236 33- المغنی ، ج 7 ، ص 136 34- سوره نساء ، آیه 25 35- الدرّ المنثور ، ج 2 ، ص 484 - 488 36- همان 37- همان 38- همان ؛ همچنین : تفسیر طبری ، ج 5 ، ص 8 - 10 39- تفسیر طبری ، ج 5 ، ص 8 - 10 40- مسند احمد ، ج 4 ، ص 446 41- تفسیر طبری ، ج 5 ، ص 9 42- سنن بیهقی ، ج 7 ، ص 206 43- کافی ، ج 5 ، ص 448 - 449 ، ابواب متعه ، حدیث 1 و 6 44- همان 45- المحلّی ، ج 9 ، ص 519 - 520 46- صحیح مسلم ، ج 4 ، ص 38 ، باب « المتعة بالحج ّ و العمرة » از کتاب حج


URL : https://www.vekalatonline.ir/articles/103432/ازدواج-موقت-در-کتاب-و-سنت-(2)/